کلبه یادگاری

عاشقانه * روانشناسی * علمی * مذهبی

کلبه یادگاری

عاشقانه * روانشناسی * علمی * مذهبی

اختلاف سنی دختر و پسر در ازدواج ( دختر بزرگتر از پسر باشد)

اختلاف سنی دختر و پسر در ازدواج ( دختر بزرگتر از پسر باشد)
سئوالات زیادی در موردبالاتر بودن سن دختر نسبت به سن پسر در ازدواج مطرح شده است که ملاحظاتی راجع به  تفاوت سنی  دختر و پسر در ازدواج ، اشاره می کنیم:
1 – بهترین و معمولی ترین وضعیت ازدواج اینست که سن پسر کمی از سن دختر بیشتر باشد، یا حداقل مساوی باشند( مثلا 1 الی 5 سال). این به خاطر اینست که مدت باروری در خانمها محدود بوده و در آقایان نامحدود است. و اینکه قدرت باروی خانمها زودتر از آقایان شروع می شود، همچنین نیاز است که  آقایان قبل از ازدواج، علاوه بر  بلوغ جسمی و فکری، به استقلال اقتصادی نیز برسند، که این به زمان بیشتری نیاز دارد. به هر حال این نسخه غیر قابل نقض نیست که در بندهای بعدی توضیح داده می شود.
2 – انتخاب همسر یک مسئله چند بعدی است و معیارها و شرایط انتخاب همسر متعدد است. وقتی شما اقدام به انتخاب همسر می کنید باید 2 مسئله کلی و اساسی را در نظر بگیرید:
الف) همسر انتخابی شما می بایست تمام معیارهای اساسی و مهم مورد نظر شما را که لازمه یک زندگی توام با خوشبختی هست را دارا باشد ( در این زمینه مقالاتی در بخش مشاوره ازدواج سایت همدردی قرار داده ایم). این بدان معنا نیست که در تمام این پارامترها و معیارها صد درصد و کامل باشد ، بلکه به این معناست که حداقل نمره قبولی را داشته باشد. ( مانند اینکه شما در رشته تحصیلی باید همه دروس را پاس کنید)
ب) فرد مورد نظر شما در کل ، باید معدل قابل قبولی در معیارهای مورد نظر شما کسب کند. یعنی اینکه وقتی نمره هر یک از معیارهای ازدواج را که با هم جمع کردید، او میانگین مطلوب را از نظر شما داشته باشد. ( مانند اینست که در رشته تحصیلی خود علاوه بر قبولی همه دروس ،  نباید مشروط شوید)
خلاصه: در تک تک معیارها حداقل نمره را داشته باشد و در جمع کلی همه معیارها، میانگین مطلوب شما را کسب کند.
اگرچه ممکن است فرد در یک معیار نمره عالی نداشته باشد و نقطه ضعف وی باشد. مثلا دختری که 2 سال از پسری بزرگتر است ، اما در سایر معیارهای اساسی قوی است، در نتیجه معدل خوبی جهت ازدواج دارد. در ضمن وی در معیار سن هم حداقل نمره قبولی را دارد. لیکن اگر این دختر با همه معیارهای اساسی و خوبی که دارد، 15 سال از پسر بزرگتر باشد ، با وجود اینکه معدل بالایی دارد، لیکن در یک معیار اساسی رد می شود و چنین ازدواجی با ریسک بالایی از طلاق یا نارضایتی در زندگی زناشویی همراه می شود. ( توجه کنید در اینگونه مسائل انسانی با قطعیت صد در صد سخن نمی گویئم).
3 – اختلاف سنی دختر و پسر نباید آنقدر زیاد باشد که دوره رشدی آنها متفاوت شود و در علاقه ها، سرگرمی ها ، طرز نگرش و بینش و انرژیهای روانی با هم متفاوت و یا احتمالا درگیر شوند. مثلا ازدواج دختر 16 ساله ای را با پسر 30 ساله در نظر بگیرید. در حالیکه دختر در آغاز راه هیجانات ، علاقمند به شطینت های نوجوانی، کوهنوری و جست و خیز و مهمانی و .... هست ، آن آقا کار و تفکر و  مطالعه ، فلیم و موسیقی و گوشه ساکت خانه جهت استراحت را بیشتر می پسندد. همچنین دیدگاه آقا توام با تجربه و احتیاط است و دیدگاه دختر نوجوان ریسک و فعالیتهای نو و بدیع است.
4 – نکته مهم بعدی اینست که علاوه بر سن شناسنامه ای باید به سن و بلوغ عقلی، اجتماعی، فرهنگی و ظاهر وی  نیز توجه کرد. بعضی وقتها دختری ممکن است 3 سال از پسری بزرگتر باشد، اما با نشاط  و انرژی است. و علاقمندیها و تمایلات مشترکی با پسر دارد. لذا علاوه بر سن تقویمی، لازمست که به ظاهر ، طرز فکر و نگرش هم توجه عمیق شود.
5 – نحوه تفکر پسر  و دختر ، نسبت به اختلاف سنی در ازدواج ( بزرگتر بودن دختر از پسر)، بسیار مهم است. اگر پسری از همان اول با تردید به بزرگتر بودن خانمش بیندیشد. او آمادگی دارد که بعدا با کنایه اطرافیان به هم بریزد و این مسئله را مرتب به رخ خانمش بکشد. اما در برابر پسری که درگیر این گونه مسائل نیست به سادگی از کنار این مسئله می گذرد. همچنین دختری که به این مسئله (سن زیاد) حساس هست. بعدا هر مسئله را در رابطه اشان به خودش و سن بالایش نسبت می دهد. که این از آسیب پذیریهای چنین ازدواجهایی هست.
6 – نظر پدر و مادر عروس و داماد هم در این زمینه از آنجا مهم است که ممکن است با سخت گیریهای خودشون منجر شوند که دختر و پسر نظرشان کم کم به هم عوض شود. اگر پسر و دختری به شدت تحت نفوذ والدین خودش هست. معمولا نمی تواند خارج از نظر آنها ، دست به چنین ازدواجی بزند.

چرا عشق ما روز به روز کم رنگتر می‌شویم ؟

چرا عشق ما روز به روز کم رنگتر می‌شویم  
بر خلاف تصور خیلی ها که فکر می کنند عشق یکباره پیدا می شود و همیشه می ماند و یا حتی بیشتر می شود؛ واقعیت اینست که عشق ممکن است یک لحظه ایجاد شود، اما همانند بذری است و در صورتی باقی می ماند و رشد می کند که در زمین مناسبی جای گیرد، آب و نور کافی به آن برسانیم؛ مرتب آفت کشی کنیم و به آن کود بدهیم و مستمراً به آن رسیدگی نمائیم.
 
چگونه عشق به مرور کمرنگ می شود یا از بین می‌رود؟
ما عاشق ایده‌ آلها و کمالها می شویم و از نقصان ها می گریزیم. شاید تعجب کنید اگر بدانید معمولا انسانها عاشق یک موجود کامل و بدون نقص در ذهن خود می شوند و هنگامی که این تصویر ذهنی را منطبق با یک دختر یا یک پسر در اطراف خود می‌کنند، به آن نام عشق می نهند. پس عشق به آن دختر آن وقتی رشد می یابد و قلب ما را به تپش وا می دارد که او خود را منطبق با تصویر ذهنی ما ارائه دهد. و هنگامی که به مرور او را متفاوت از ذهنیات خود بیینم ، عشق ما رو به افول می رود. اما اینکه تصویر ذهنی ما چگونه باید در بیرون شکل بگیرد و حفظ شود نیاز به تخصص و منطق دارد ، لذا عشق ما فوق عقل است ، یعنی اینکه باید از مسیر عقلانی و منطقی گذر کند و بالاتر از تفکر خام ما باشد ، نه به عکس . یعنی عشق نباید مادون فکر باشد. عشقی که مادون باشد، و از سطح پائین تری برخوردارست ،  ارزش ندارد تا برایش بمیریم.
پس اگر در زندگی به مرور دریافتیم همسرمان از زیر بار وظایف و مسئولیتهای خود شانه خالی می کند، لذتهای خود را محور قرار می دهد و هنوز « من» بودن محور فکری اوست. اینگونه می شود که کسالت مزمن عشق، را به چشم خواهیم دید. از دیگر آفتهایی که ما به عشق می رسانیم ، می توان به موارد زیر اشاره کرد.
عدم انعطاف پذیری:
عدم انعطاف پذیری نسبت به مسائلی که در زندگی با آن روبرو هستیم. مثلا اگر تعصب روی روش و سلیقه های خود داشته باشیم.  و به علاقه ها، سلیقه ها و شیوه های زندگی همسرمان، مکرراً انتقاد کنیم یا از آن بدتر ، اهانت کرده یا مسخره بگیریم.
کمال گرایی افراطی:
از آنجا که ما در ناخودآگاه عاشق « خوبی مطلق» ،  « مثبت مطلق » و « کمال مطلق» شده ایم و معشوق خود را آخر معرفت و خوبی ارزیابی کرده ایم ، به مرور این ارزیابی خطا،  خود را به ما نشان می دهد و دچار مشکل می سازد. او هرگز نمی‌تواند انتظارات و توقعات ایده آلی ما را بر آورده کند. او هم یک انسان مثل بقیه انسانهاست و بدیهی است که نقاط ضعف زیادی نیز در کنار نقاط مثبت و نقاط قوت خود دارد.
عدم مهارت های زندگی:
مهارت های کافی جهت رسیدگی به بذر عشق را نداریم. مهارتهای ارتباطی زندگی را کسب نکرده ایم ، مقابله با تنش ها و مشکلات را تجربه نکرده ایم ،‌نحوه سازگاری با مسائل زندگی را نیاموخته ایم ، همه و همه موجب ناکارآمدی ما در ایجاد عشق و آرامش در زندگی می شود
عدم رعایت حریم خانواده و مرزهای زندگی:
به وظایف خود در زندگی آگاهی نداریم یا مرزهای مسائل زندگی و مشکلات خانواده را رعایت نمی کنیم. مثلا موارد مربوط به خانواده را به بیرون منتقل می کنیم . مشکلات را به دلسوزان خود مثل پدر، مادر، دوستان ،‌فامیل ، حتی همسایگان و ... در میان می گذاریم یا در حیطه و مرزهای همسرمان دخالت می کنیم و به نام عشق و دوست داشتن وی را کنترل کرده و در قفس نامرئی انتظارات خودمان، او را محبوس و زندانی می کنیم. مثلا به علائق او ، دوستان وی،‌نحوه لباس پوشیدن او، شیوه راه رفتن و حتی طرز تفکر و احساسش گیر می دهیم و او را در تنگنا قرار می دهیم. و در نهایت آزادی را از او می گیریم.
مشکلات شخصیتی و انتظارت غیر واقع:
توقعات بیجایی به لحاظ مسائل شخصیتی خود، از همسرمان داریم. که بر آورده شدنی نیست و برآورده نمی شود. مثلا یک نفر با اختلال شخصیت وسواسی، زیاد نکته سنجی می کند و معیارهای زیادی در ذهنش دارد و با ریزبینی بیش از حدی که به همسرش نشان می دهد و او را در چهارچوب خشک و در قالب معیارهایی که تعیین می کند؛ حبس می کند و عرصه را بر او تنگ می کند. یا کسی که اختلال شخصیت پارانوئیدی دارد و بدبین است ، با سوء‌ظن ها و بدبینی ها خود و حسادت و توهم توطئه هایی که در ذهن خود، آنها را می بافد، همسرش را همیشه در نقش یک دشمن و جاسوس می بیند.
لذت طلبی و خودکامگی:
ما می بایست در چهارچوب خانواده، خود را مقید به بعضی امور کنیم. وقتی که لذتهای خود را که در خارج از خانواده است به صورت افراطی دنبال می کنیم و توجهی به خواست و میل خانواده نداریم . به مرور زندگی یک طرفه و بی روح می شود. زن و شوهر هر کدام دنبال تمایلات خاصی در خارج از خانواده هستند. و لذت بردن از یکدیگر را فهم نمی کنند.
عدم مهارتهای ارتباطی:
نمی توانیم ارتباط موثری با همسرمان بر قرار کنیم، حرف هم را نمی فهمیم. هر کدام به ظاهر منطقی صحبت می کنیم ، ولی نمی توانیم یکدیگر را قانع کنیم. توجه کافی به احساسات ، خواسته ها و صحبتهای یکدیگر نداریم . گوش شنوا و تحمل ارتباط موثر را از هم دریغ می کنیم. در رساندن حرفهای خود به یدیگر آنها را تحریف می کنیم یا آنقدر مبهم رفتار می کنیم یا صحبت می کنیم که دیگری را به خطا می اندازیم. در واقع مهارتهای ارتباطی را نمی دانیم.
 
اگر گویند «لحظه ایست روئیدن عشق .... »؛ پس این هم شاید درست باشد که «لحظه ایست مردن عشق.»
ولی عشق عمیق تر از آنست که لحظه ای خلق شود یا در لحظه ای بمیرد. هم به وجود آمدن عشق مستلزم صبر، سختی و زمان است و هم از بین رفتن آن به علت مسائل مختلفی است که در طی زمان و به وسیله زوجین ایجاد می گردد.
آنچه که اکثراً افراد با هم اشتباه می گیرند؛  «هوس » و « عشق » است.
 هوس : میلی شدید برای پاسخ آنی به یک نیاز جسمانی و روانی است که به خود رنگ رمانتیک می گیرد و یک استدلال به ظاهر عقلانی نیز در پی دارد و پس از ارضا تا زمان نیاز بعدی محو می شود. هوس شامل آن چیزهایی از وجودتان است که شما نقشی در آن نداشته اید. فقط احساسی هست که در خود برای ارضاء نیاز می بینید.لیکن عشق ، دوام دارد و مهارتهای زوجین به رشد آن کمک می کند. دو طرف با برنامه و انرژی آن را رشد داده و تداوم می بخشند و از آن نگهداری می کنند و بیشتر از آنکه احساسی باشد ، متشکل از احساس و منطق است.
آری عشق به نگاهی نمی آید که با نگاهی برود.
با رنگ چشمی نمی آید که با رنگ چشمی برود.
با قامتی رعنا نمی آید که با قامتی رعناتر برود.
با عشوه ای نمی آید که با غمزه ای برود.
عشق سنگین و به تدریج می آید ، با زحمت و تلاش می ماند و هرگز نمی رود. و از همه مهمتر اینکه منحصر به فرد می ماند و هیچ کس و هیچ چیز جای آن را نمی گیرد.
 
 
 
 
 
 
                                                                          

ازدواج و معیارهای انتخاب همسر ( بخش سوم)

ازدواج و معیارهای انتخاب همسر  ( بخش سوم)

3 - عقاید مذهبی

شباهت در عقاید مذهبی به قدری در سعادت کانون زناشویی اهمیت دارد که روان شناسان ،‌ ازدواج دو نفر از مذاهب مختلف را معمولا غیر عاقلانه می دانند . دلایل این نظریه بسیار است.

در وهله اول ،‌اگر تنها یکی از دو همسر به عقاید مذهبی خود با ایمان کامل پایبند باشد ، امکان اختلاف نظر در این مورد زیاد خواهد بود. به علاوه آنچه که در این زمینه اهمیت دارد ، تربیت کودکان بر حسب عقاید مذهبی به خصوص است.

یکی دیگر ا زمشکلات ازدواج افرادی که دارای مذاهب مختلفند ، مخالفت اولیاء آنهاست ، زیرا این مسئله اغلب باعث جدایی جوان از پدر و مادر خود می شود و بعدها ممکن است هر یک از طرفین تقصیر این جدایی را به گردن همسر خود بیندازد. ولی اگر یکی از طرفین مسئله مذهب را جدی نگیرد ،‌احتمالا مشکل حادی پیش نخواهد آمد.

نکته بسیار مهم در مورد نقش مذهب و ازدواج :

بسیار پیش آمده است که دو نفر قبل از ازدواج از مفاهیم کلی در مورد مذهب استفاده می کنند و هر دو توافق پیدا می کنند ولی بعد از ازدواج ، در نمودها و مصادیق آن موارد کلی ، دچار اختلاف می شوند.

مثلا ، هر دو می گویند مسلمانیم ، هر دو از صداقت ،‌ ایمان ،‌ حجاب و .... حمایت می کنند .

ولی در برخورد با مسائل و جزئیات زندگی ، برداشتها و اختلافهای جدی پیدا می کنند.

یکی حجاب را چادر می داند ، دیگری هیچ اعتقادی به چادر یا حتی به مانتو هم اعتقاد ندارد.

یکی هرگونه موسیقی را حرام می شمارد ، دیگری موسیقی را آرامش روح می داند.

یکی زندگی مرفه را در تعارض با مذهب نمی داند ،‌ دیگری رفاه گرایی را در تضاد با مذهب خود می داند.

یکی پذیرائی مهمان زیاد را در منزل ، مهمان نوازی دانسته و می گوید : در خانه من، به روی همه باز است و من مهمان نواز هستم ،‌ دیگری میگوید مگر خانه ما ،‌ کاروانسراست که درش بروی هر کسی باز باشد. و دیگری را ولخرج می شمارد.

یکی برای مسافرت ، مشهد و زیارت را در نظر می گیرد ، دیگری دوست دارد به شمال و لب دریا برود . و هزاران مسئله ریز و درشت دیگر در زندگی مشترکشان پیش می آید ،‌ که با تولد فرزندان حادتر می شود ،‌ چون تفاوت در سبک تربیتی فرزندان را نیز شامل می گردد. و هر کدام سعی دارد با زیر و بمهای ارزشی خود ، فرزندان را تربیت کند.

لذا توصیه می شود ، که قبل از ازدواج ، فقط روی مفاهیم کلی بحث نشود ، و به نمودها ، مصادیق و مثالهای عینی آن توجه شود . سعی شود با مثالهایی ، طرف مقابل را در موقعیت های عینی و واقعی قرار داد.

ازدواج و معیارهای انتخاب همسر ( بخش دوم)

ازدواج و معیارهای انتخاب همسر  ( بخش دوم)

2 - توافق و طرز فکر

مسئله مهمی که قبل از ازدواج وجود دارد ‍ ، این است که جوانان قبل از وارد شدن به زندگی زناشویی ‍ ، د رموضوع های مهم زندگی توافق نظر داشته باشند و این توافق معمولا روی علایق و طرز فکر قرار می گیرد.

طرز تفکر ‍، موضوع بسیار مهمی است ؛ زیرا بر اساس آن ‹‹ فلسفه زندگی ›› هر فردی ریخته می شود. برای روشن شدن مطلب چند مثال ذکر می گردد: آیا زن و مردی که خیال ازدواج دارند به یک اندازه جاه طلب هستند یا اینکه یکی از آنها خیلی جاده طلب و دیگری معتقد به داشتن زندگی آرام و آهسته و بی دردسری است . اگر در این مورد ، مرد ،‌ شخص جاه طلبی است ‍ ، شاید مضار آن زیاد نباشد ، اگر چه ممکن است زن او از اینکه شوهرش ساعات طولانی مشغول به کار است آزرده گردد. ولی اگر زن بی اندازه جاه طلب باشد ‍، سعی خواهد کرد تا شوهر راحت طلب و تنبل خود را به اصرار و پافشاری به کار بکشد و او را مجبور به پذیرفتن مشاغلی کند که از عهده استعداد و علاقه اش خارج است ،‌ و این وضع با موفقیت و خوشبختی زناشویی تباین دارد.

نظریات سیاسی ، می تواند عوامل اختلافات زناشویی شود ، زیرا با افراطی بودن یکی و محافظه کار بودن دیگری ، امکان تصادم افکار زیاد است. البته حتما نباید نظریات سیاسی دو همسر شباهت کامل به هم داشته باشد ولی صلاح در این است که از لحاظ عقاید سیاسی در دو قطب مخالف قرار نگیرند.

مسئله مهم دیگر در زناشویی ، توافقی است که زن و شوهر در مورد قضاوت درباره مسائل زندگی دارند. مثلا اگر شوهر ،‌ فردی تخیلی و ایده آلیست ، ولی زن شخص واقع بین و به اصطلاح رئالیست باشد ، شوهر ممکن است از رویه خشک و زیاده از حد مادی زن خود خسته شود و احساس کند که زنش قدرت درک معنویات و ظرایف زندگی را ندارد. زن واقع بین نیز ممکن است از دست شوهر تخیلی و فلسفه باف خود به ستوه آید و او را آدمی خیالباف ،‌ تنبل و دور از حقیقت زندگی بداند و مکرر آرزو کند که ای کاش شوهرش قدری به خود بیاید و واقعیات زندگی را آن طور که هست مشاهده کند. در چنین موقعی امکان وجود یک کانون خوشبختی کم است.

البته علایق رابطه نزدیکی با طرز تفکر دارد و شامل فعالیتهای متعدد روزانه از قبیل رفتن به سینما ، تئاتر ،‌کنسرت ، گوش دادن به رادیو و تماشای تلویزیون ، خواندن کتاب ‍ ،‌ رفتن به مهمانی ،‌ سخنرانی ها و امثال آن می گردد. البته نباید انتظار داشت که زن و شوهر در همه این علایق با یکدیگر توافق داشته باشند ، ولی برای سعادت خانواده توافق کلی در قسمت عمده ای از علایق ضرورت دارد.

ادامه دارد.

 

 

حتما مطالب سایت رو دنبال کنید!

ازدواج و معیارهای انتخاب همسر ( بخش اول)

ازدواج و معیارهای انتخاب همسر  ( بخش اول)

با چه کسی ازدواج کنیم ؟‌ چگونه همسرآینده امان را بشناسیم؟ چه شرایطی برای همسر در نظر بگیریم ؟ در چه سنی باید ازدواج کرد؟ چه شرایطی باید داشته باشیم تا ازدواج کنیم ؟

و هزاران سئوال از این دست را هر روزه جوانان در ذهن خود مرور می کنند و به دنبال جواب هستند. در این یادداشت و چندین یادداشت بعدی ، سعی ما بر این است که به این مهم بپردازیم و سئوالاتی که مبتلا به عموم هست را از منظر روانشناسی کاربردی پاسخ دهیم.

در مورد ازدواج باید بگوئیم که : این رابطه تنها به منظور ارضای تمایلات آنی نیست . بلکه زندگی آینده و خوشبختی زن و مرد و کودکان آنها بر اساس این پیوند قرار گرفته است و چنانکه در بحث تربیت کودک نیز شرح دادیم یکی از علل عمده اختلالات روانی در کودکان ، گسسته شدن رابطه خانواده و یا اختلافات خانوادگی است.

ازدواج موفق بستگی به عوامل مختلفی دارد که خیلی از آنها را باید در دوران نامزدی ( قبل از ازدواج ) ارزیابی کرد. عوامل دیگری نیز در موفقیت زندگی زناشویی موثر است که می توان آنها را بعد از ازدواج شناخت.

در ازدواج ، سازش دائمی و از خودگذشتگی فراوان لازم است ، ولی اگر زن و مرد قبل از ازدواج با یکدیگر توافق بیشتری داشته باشند ، امکان سازش بعدی بیشتر خواهد بود.

مهمترین عوامل توافق در ازدواج عبارتند از :

1 - رشد عاطفی و فکری

2 - تشابه علایق و طرز تفکر

3 - تشابه مذهبی ( مسائل عینی مذهبی مد نظر است نه کلیات )

4 - تشابه تحصیلی و طبقاتی

5 - تشابه طرز فکر نسبت به امور جنسی

6 - تشابه علاقه به زندگی و سرعت عمل در کارها

7 - رابطه با خانواده زن و شوهر

سعی ما بر این است که در این یادداشت و یادداشت های بعدی موارد هفتگانه فوق را شرح دهیم و در این یادداشت معیار اول را بحث می کنیم.

1 - رشد عاطفی و فکری

مهمترین عامل موفقیت در زندگی زناشویی ، رشد عاطفی و فکری است. البته واضح است که درجه رشد عاطفی و فکری تنها بستگی به سن ندارد ، بلکه سن روانی ، اجتماعی و عاطفی و سن جسمانی همه از عوامل موثر روشنفکری است. اگر این عوامل فراهم باشد ، بهترین سن برای ازدواج 25 سالگی برای مرد و 22 سالگی برای زن است.

در این سن یک فرد عادی به اندازه کافی رشد و ثبات فکری و عاطفی دارد و امکان تغییر ناگهانی در رفتار او کم است ، اگر چه در این سن عادات مختلف در فرد به صورت محکمی در آمده ، ولی هنوز قابلیت تطبیق و سازش در او موجود است. البته باید اضافه کرد که این سن را تنها از لحاظ کلی انتخاب کردیم ، بدین معنی که خیلی ازدواجهای مقرون به خوشبختی وجود دارد که زن و مرد در موقع ازدواج بسیار مسن تر یا جوان تر از سن مذکور بوده اند.

رشد جسمانی نیز عامل مهمی در آمادگی برای ازدواج است. اگر چه در اجتماع کنونی ما ازدواج معمولا بعد از بلوغ صورت می گیرد ،‌ معهذا باید گفت که روان شناسان ، زناشویی کودکان تازه بالغ را که آمادگی وارد شدن به زندگی پر مسئولیت زناشویی را ندارد ، صلاح نمی بینند.

مسئله دیگری که از لحاظ بهداشت روانی قابل ملاحظه است اینکه آیا در ازدواج اختلاف هوش و معلومات سبب بروز اختلافات زناشویی خواهد شد یا خیر ؟ تحقیقاتی که در این زمینه موجود است نشان می دهد که مردان تمایل دارند که با زنان کم هوش تر از خود ازدواج کنند و اغلب زنهای خیلی با هوش مجرد می مانند. از لحاظ خوشبختی زناشویی ، صلاح است که مرد از لحاظ هوش ، کمی برتر از زن باشد ، زیرا محیط ما چنین اقتضاء می کند. ولی تفاوت زیادی در این مورد نباید وجود داشته باشد‌ ، زیرا در غیر این صورت علایق و طرز تفکر آنان با یکدیگر توافق نخواهد داشت. البته امکان دارد ازدواج موفقیت آمیزی که در آن زن با هوش و فعالی شریک است ، وجود داشته باشد ، ولی خطرات ناشی از آن زیاد است . در واقع هوش یک معیاری است که علایق و طرز تفکر خاصی را تولید می کند و درصورت اختلاف هوشی زیاد انطباق و توافق طرفین به شدت کاهش می یابد.

رشد اجتماعی رابطه نزدیکی با رشد عاطفی و فکری دارد ، زیرا شخصی که از لحاظ اجتماعی رشد کرده است ، روابط اجتماعی را بهتر درک می کند . او می داند چگونه با دیگران ، به خصوص خانواده و همکارانش سازش کند . او درک می کند که انتظارات اجتماع از او چیست و تا اندازه زیادی قادر است خود را با این توقعات تطبیق دهد. همچنین او آماده قبول مسئولیت است و نسبت به محدودیتهای خود آگاهی دارد.

یکی از مهمترین عوامل رشد ، مقدار و چگونگی رشد عاطفی است . مثلا شخص ممکن است سی یا چهل سال عمر کرده باشد ، ولی از لحاظ رشد عاطفی عقب مانده محسوب شود . چنین شخصی قدرت کنترل احساسات و عواطف خود را ندارد و در نتیجه زندگی زناشویی او مختل می شود.

شخصی که رشد عاطفی کرده است ، در مورد همسر و فرزند و دوستان و مشکلات زندگی نظریه واقع بینانه ای دارد. او دارای فلسفه زندگی معینی است که بر اساس آن می تواند از بحرانهای دایمی زندگی جلوگیری کند . او به پیشرفت های فعلی خود متکی است و زیاد به گذشته خود ، هر چند هم با شکوه بوده باشد ، اتکا ندارد. در ضمن به مطالبی از قبیل امور جنسی ،‌ عشق ، ازدواج و تربیت کودک با روشنفکری می نگرد.

درختان عاشق زمین اند و زمین عاشق درختان . پرندگان عاشق درختانند و درختان عاشق پرندگان . زمین عاشق آسمان است و آسمان عاشق زمین . سراسر هستی در اقیانوس عظیم عشق به سر می برد .

بگذار عشق نیایش تو باشد ، بگذار عشق عبادت تو باشد

 

 

عاشقی

 

 

چگونه می توانم با این قلب شکسته ، بی غرور عاشق بمانم؟


چگونه می توانم با چشمانی که دیگر اشکی در آن نیست عاشق بمانم؟

مدتی است قلبم عاشق و تنهاست و لحظه به لحظه بهانه ی...

چگونه می توانم عاشق بمانم وقتی تو بی وفایی؟

چگونه عاشق بمانم وقتی عشقی در این زمانه نیست؟

عاشقی از ما گذشت، از این انتظار خسته شده ام...

می روم برای همیشه، غروری نیز در دل نمانده...

◊ چگونه با سرما خوردگی کنار بیاییم؟

چگونه با سرما خوردگی کنار بیاییم؟ سرما خوردگی یک عفونت دستگاه تنفسی فوقانی است، بیماری شایع ونسبتا بی ضرر، اما مطمئنا وقتی به آن مبتلا می شوید چنین احساسی ندارید. ممکن است آبریزش بینی، گلو درد و سرفه داشته باشید یا اینکه آبریزش از چشم، عطسه کردن و احتقان بینی آزار دهنده شما را کلافه کند. ممکن است همه این علایم با هم شما را آزار دهد. در واقع به علت آنکه بیش از 2000 ویروس مختلف ممکن است سرما خوردگی ایجاد کنند، علائم سرما خوردگی بسیار متفاوت است.
متاسفانه هر فرد بزرگسالی احتمال دارد 2 تا4 بار در سال به سرما خوردگی مبتلا شود. کودکان بخصوص در سنین پیش از مدرسه بین 5 تا9 بار سالانه سرما میخورند. سرما خوردگی بخصوص در کودکانی که به مهد کودک می روند شایع است. اما خبر خوب ابن است که معمولا سرما خوردگی در طول یک هفته بهبود پیدا می کند، اگر چه بعضی از سرما خوردگیها تا دو هفته هم به طول می انجامند. اگر سرما خوردگی بیش از این مدت طول بکشد به پزشکتان مراجعه کنیدتا مطمئن شوید که عفونت ثانویه باکتریایی در ریه ها، حنجره، نای، سینوسها یا گوشهایتان وجود ندارد.
- علایم ونشانه ها

شروع علائم سرما خوردگی یک تا سه روز پس از قرار گرفتن در معرض ویروس سرما خوردگی است. اولین علائم عمده آبریزش از بینی است. همچنین ممکن است در ابتدا دوره عفونت دچار خارش یا درد گلو، احتقان، وگرفتگی بینی، کمی بدن درد یا سر درد خفیف شوید، در ادامه سیر بیماری ترشحات بینی تان غلیظ تر و زردرنگ تر می شود.
سایر علائم سرما خوردگی اینها هستند:
عطسه کردن
آبریزش از چشم
سرفه
تب ملایم
خستگی خفیف
علل سرما خوردگی
گرچه بیش از 2000 ویروس باعث سرما خوردگی میشوند، رینو ویروسها شایع ترین علت شناخته شده سرما خوردگی هستند. ویروس سرما خوردگی از راه دهان یا بینی وارد بدن میشود، اما ممکن است خود شما در ین انتقال "دست " داشته باشید. گرچه سرما خوردگی از طریق عطسه و سرفه می تواند منتقل شود، اغلب تماس دست با دست با شخصی که سرما خورده است یا استفاده از وسایل مشترک مثل حوله، تلفن و... باعث انتقال بیماری میشود. بعد از این تماس هنگامی که دست آلوده شده تان به چشمها یا بینی تان می زنید ویروس وارد بدنتان می شود.
عوامل خطر سا ز
کودکان بطور خاص به سرما خوردگی مستعد هستد زیرا بسته به اغلب ویروسهای عامل سرما خوردگی هنوز مقاومت کسب نکرده اند. اما یک دستگاه ایمنی نا بالغ تنها علت این آسیب پذیری کودکان به سرماخوردگی نیست. کودکان اغلب اوقات زیادی را با کودکان دیگر می گذرانند و خیلی اوقات در شستن دستهایشان دقت نمی کنند. لذا به راحتی ویروس سرما خوردگی وارد بدن آنها می شود. چه بزرگسالان وچه وکودکان در پاییز و زمستان که کودکان در مدارس هستند و اغلب افراد مدت زیادی راداخل خانه می گذرانند به سرما خوردگی حساس ترند. با افزایش سن و ایجاد ایمنی در بدن نسبت به بسیاری از ویروسهای عامل سرما خوردگی احتمال سرما خوردگی نسبت به دوران کودکی کمتر می شود، اما درمواردی احتمال خطر افزایش می یابد:
- گذراندن بیشتراوقات در فضاهای در بسته ودر تماس نزدیک افراد دیگر در طول پاییز زمستان
- دچار شدن به استرسهای روانی
- داشتن آلرژی که مجاری بینی را گرفتار کند.
درستی هیچکدام از باورهای عامه در مورد عوامل زمینه ساز سرما خوردگی:مثلا بیرون رفتن از خانه با موهای خیس یا باد سرد خوردن و... تا بحال ثابت نشده است.
چه هنگام باید به پزشک مراجه کرد
سرما خوردگی معمولا کمتر از یک هفته بهترمیشود گرچه ممکن است با آن سرعتی که شما انتظار دارید علائم بیماری نا پدید نشود. در صورتی که تب بالای 39 درجه داشتید یا احساس کردید علائمتان دارد بدتر میشود به پزشک مراجعه کنید. تب بالا به همراه درد بدن و ضعف شدید ممکن است نشان دهنده ابتلا به آنفولانزا و نه سرما خوردگی باشد. برای آنفولانزا داروی ضد ویروسی وجود دارد و ممکن است تا حدی مفید باشد اما برای تاثیر بخش بودن باید آنها در طول 48 ساعت پس از شروع اولین علایم تجویز کرد. اگر تب شدید، تعریق وتب وسرفه دارید که خلط دارید که خلط رنگی تولید می کند ممکن است ذات الریه گرفته باشید. در این حالت بهتر است مستقیما به نزد دکتر بروید. همچنین اگر علایم بیماری تان پس از 7 تا 10 روز تخفیف نیافت یا اگر یک عارضه مزمن تنفسی دارید که سرما خوردگی آن را تشدید کرده است به نزد پزشک بروید.در صورتی که کودکتان علایم زیر را نشان داد فورا او را پیش پزشک ببرید:
تب 39 درجه یا بالا تر، لرز یا تعریق
تبی که بیش از 72 ساعت طول می کشید
تهوع یا درد شکم
خواب آلودگی غیر معمول
سر درد شدید
اشکال در تنفس
گریه مداوم
درد گوش
عوارض
عفونت حاد گوش، که ناشی از نفوذ باکتریها به فضای گوش میانی است شایع ترین عارضه سرما خوردگی در کودکان است. علایم ونشانه های شاخص این عارضه شامل گوش درد در کودکان کم سن است که نمی توانند حرف بزنند ناراحتی شان را صرفا با گریه کردن یا کشیدن گوش مبتلا نشان میدهند و در بعضی موارد ترشح سبز یا زرد رنگ از بینی یا زگشت تب شدید پس از بهبودی از سرما خوردگی است.خارج شدن ترشحات چرکی از گوش به معنای پاره شدن پرده صماخ است. در این حالت فشار ودرد گوش ودک تخفیف می دهد، اما به هر حال باید فورا کودک را نزد پزشک ببرید.عفونت چرکی گوش بر خلاف سرما خوردگی نیاز به درمان آنتی بیوتیکی دارد.سرما خوردگی که بهبود نمی یابد ممکن است به سینوزیت چرکی تبدیل شده باشد. سایر عفونتهای ثانوی که ممکن است به دنبال سرما خوردگی رخ دهد شامل گلو درد چرکی ( آنژین استرپتوکوکی) ، برونشیت مزمن و ذات الریه است. مصرف قطره های ضد احتقان برای دفع گرفتگی بینی پس از مدتی ممکن است باعث احتقان واکنشی شود به این معنا که شما برای اینکه راه های بینی خود را باز نگهدارید جبورید مقدار بیشتری از این قطره را بکاربرید. مصرف طولانی مدت این قطره ها باعث التهاب مزمن غشاهای مخاطی می شود. اگر مجبورید از قطره های ضد احتقان بینی استفاده کنید، استفاده از آنها را به چند روزمحدود کنید.
درمان
" سرما خوردگی درمان اختصاصی لازم ندارد". آنتی بیوتیکها هیچ اثری بر ویروسها ندارند و قرصهای ضد سرما خوردگی که در داروخانه ها موجودند گرچه ممکن است باعث راحت تر شدن شما شوند اما سرما خوردگی را معالجه یا دوره آن را کوتاه تر نمیکنند. قرصهای ضد سرما خوردگی که بدون نسخه پزشک از دارو خانه ها قابل تهیه اند و از مخلوطی از داروهای ضد احتقان و آنتی هیستامین تشکیل می شوند علایم سرما خوردگی را در کودکان کم سن تخفیف نمی دهد و ممکن است باعث عوارض جانبی شوند. برای رفع درد و تب استفاده از استامینوفن برآسپرین ارجح است. مصرف آسپرین برای رفع تب ممکن است در کودکان کمتر از 16 سال باعث یک عارضه مغزی نادر وکشنده به نام "سندرم ری شود.
پیشگیری
با رعایت برخی از احتیاطات زیر از گسترش سرما خوردگی جلو گیری کنیم:
دستهایتان را مرتب بشوئید و به کودکانتان اهمیت این کار را آموزش دهید.
سطوح آشپز خانه و حمام را بخصوص هنگامی که یکی از اعضای خانواده سرما خورده است تمیز نگه دارید.
در داخل دستمال کاغذی سرفه یا عطسه کنید. دستمال کاغذی مصرف شده را فورا دور بیندازید.
از لیوان آب مشترک با سایر اعضای خانواده استفاده نکنید. وقتی خودتان یا یکی از خانواده سرماخورده است از لیوان مخصوص خود استفاده کنید.
از تماس نزدیک وطولانی با فردی که سرما خورده است اجتناب کنید.
کودکتان را به مهد کودکی بسپارید که بهداشت در آن کاملا رعایت شود و بخصوص کودکان بیمار را به خانه شان بفرستید.
در صورت امکان مهد کودکی را انتخاب کنید که نسبت کودکان موجود در آن به بزرگسالان 5 به 1 یا کمتر باشد.
اسباب بازی های کودک سرما خورده را پس از بازی کردن با آنها بشوئید.
گرچه بعضی از مردم معتقدند برخی از گیاهان دارویی یا مصرف مقادیر زیاد ویتامین C باعث پیشگیری یا درمان سرما خوردگی می شود اما تحقیقات علمی چنین منافعی را ثابت نکرده است.
مراقبت شخصی
ممکن است نتوان سرما خوردگی را معالجه کرد، اما می توان کارهایی را انجام داد تا حتی الامکان با راحتی بیشتری دوره بیماری را گذراند. رعایت نکات زیر ممکن است به شماکمک کند.
مقدار زیادی مایعات بنوشید: دست کم روزی 8 لیوان مایعات بنوشید وبه مقدار کافی استراحت کنید. از الکل، کافئین، سیگار که می توانند باعث کم آبی بدن و تشدید علایم شما شوند اجتناب کنید
از محل کارتان مرخصی بگیرید: در صورتی که تب یا سرفه شدید دارید یا به علت مصرف داروهای ضد سرما خوردگی(که حاوی آنتی هیستامین هستند) خواب آلوده هستید در خانه بمانید. در صورتی که با فردی زندگی می کنید که بیماری مزمن دارد یا سیستم ایمنی اش مختل است دهان و بینی تان را با ماسک بپوشانید.
درجه حرارت و رطوبت اتاقتان را تنظیم کنید: اتاقتان را گرم نگهداریداما درجه حرارت را خیلی بالا نبرید. اگر هوا خشک است، یک دستگاه مرطوب کننده یا بخور سرد می تواند به مرطوب کردن هوا و کمک به تسکین احتقان بینی و سرفه کمک کنید. دقت کنید که دستگاه بخور را تمیز نگه دارید تا از رشد باکتری وقارچ در آن جلو گیری شود.
گلویتان را تسکین دهید:غرغره کردن آب نمک گرم چند بار در روز یا نوشیدن آب لیمو به همراه عسل ممکن است به تسکین گلو درد و تخفیف سرفه کمک کند.
از قطره های بینی استفاده کنید: برای مرطوب کردن احتقان بینی از قطره های بینی حاوی آب نمک استفاده کنید . این قطره در داروخانه ها بدون نسخه به فروش می رسند. این قطره ها، حتی برای کودکان موثر، بی خطر و غیر تحریک کننده اند. برای استفاده از آنها چند قطره را در هرسوراخ بینی بچکانید، سپس فورا بینی تان را تخلیه کنید

کاهش سر درد

دکتر رضا آمری نیا روز یکشنبه در گفت و گو با ایرنا افزود: مصرف برخی مواد غذایی مانند شیر گاو، پنیر سفت و کهنه، کنسروهای گوشت و ماهی، آجیل، انجیر، خرما، کشمش و پیاز نیز، در بروز سردرد و یا شدت یافتن آن در کوتاه مدت و دراز مدت موثر است.
وی، با بیان اینکه علت اصلی سردرد گشادی یا تنگی عروق مغزی است، اظهار داشت: مصرف مشروبات الکلی، دخانیات، قرص های ضد بارداری و چربی های اشباع شده از دیگر علل بروز سردرد هستند.
وی، درد عضلات گردن و پشت بدن را از علائم مهم بروز سردردهای عصبی در فرد دانست و افزود: تقریبا 10 درصد سردردها را سردردهای میگرنی تشکیل می دهد که معمولا عوامل ژنتیکی نقش موثری در بروز آن دارند.
آمری نیا گفت: اگر سردرد مرتب پس از بیدار شدن از خواب بروز کند، نشان دهنده فشار خون بالا با بیماری های التهابی مغز در فرد است.
این متخصص با اشاره به نقش تغذیه در کاهش بروز سردرد افزود: تغذیه مناسب و استفاده از سبزیجات و میوه جات تازه نقش بسیار موثری در کاهش بروز سردرد در فرد دارد.
وی اظهار داشت: مصرف حبوبات همچون نخود و لوبیا، ماهی، زیتون، سیر، زنجبیل، چغندر، خیار، هویج، کرفس، اسفناج و جعفری در کاهش بروز سردرد موثر هستند.
آمری نیا، با اشاره به اینکه ویتامین ها و مواد معدنی مفید در کاهش سردرد موثر هستند ،یادآور شد: مصرف ویتامین B12 و منیزیم به همراه ویتامین B6 از آنجا که سبب تجمع داخل سلولی منیزیم و تاثیرگذاری بیشتر آن می شود در کاهش بروز سردردهای میگرنی بخصوص در زنان تاثیرگذار است.
وی خاطر نشان کرد: مصرف کلسیم به همراه ویتامین D و روغن گل پامچال با دارا بودن خاصیت ضد التهابی نیز، در کاهش بروز سردرد نقش موثری دارد.