توبه از گناهان کبیره چگونه است ؟!
دکتر یوسف قرضاوی
سوال: نظر شما در باره شخصی که یک یا چند گناه مانند ارتکاب به عمل زشت زنا و شبیه آن ، تهمت ناروا زدن به زنان پاکدامن ، خوردن ناروای مال مردم چیست ؟ البته بعد از آنکه فرد گناه کار از درگاه خداوند توبه خالص کرده باشد . همچنین حکم او در رابطه با حقوق مالی مردم که به خاطر فقر و نداری توان باز پرداخت آن را ندارد ، چگونه است ؟
جواب: درباره این سه جرم که برادرمان در مورد آنها سوال نموده است ، لازم است عرض کنم که :
اولا"، راجع به زنا ، گناهکار می تواند از درگاه خداوند متعال توبه کند و از عمل خود نادم و پشیمان گردد و در پیشگاه خداوند متعال طلب مغفرت نماید و عزم راسخ داشته باشد همانگونه که شیر به پستان برنمی گردد او هم قطعا" مرتکب چنین گناهی نشود . بعضی از عالمان در این باره سختگیری نموده و گفته اند برای صحت توبه ، شخص زانی باید نزد خانواده آن کسی که در حق او مثلا" عمل زنا گرفته برود و در خواست استحلال و چشم پوشی نماید ؛ زیرا چنین کاری ،سهمی از حقوق بندگان را در بردارد و باید از حقوق آنان طلب بخشش نماید .به این معنی مرد زنا کار نزد کسی که می خواهد از او درخواست عفو و بخشش کند برود و به او بگوید : من با همسر تو و یا با دختر تو و یا ... عمل زنا انجام داده ام و تقاضای عفو گذشت را دارم و می خواهم از گناهم گذشت کنی و مرا ببخشی و طبیعی است که چنین کاری نه معقول است و نه شدنی ؛ زیرا هر کسی چنین کاری را انجام دهد یا کشته خواهد شد و یا با او مقابله به مثل می شود . به این ترتیب محققان گفته اند که توبه از زنا فقط باید میان انسان و پروردگارش باشد که اگر از آن توبه استغفار نمود ، امید آن می رود که خداوند او را مورد عفو و بخشش قرار دهد .
اما در مورد تهمت زدن به زنان پاکدامن که از گناهان کبیره می باشد و از هفت نوع گناه مهلک دنیایی و قیامتی شخص می باشد . خداوند متعال می فرماید:
إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ * یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ
(( بی گمان کسانی که به زنان پاکدامن بی خبر و با ایمان نسبت زنا میدهند در دنیا و آخرت لعنت شده اند و برای آنها عذابی سخت خواهد بود . در روزی که زبان و دستها و پاهایشان بر ضد آنان به آنچه انجام می دادند شهادت می دهند .))[النور/ 23-24.]
خداوند برای کسی که تهمت زنا به زنان پاکدامن می زند در دنیا مجازاتی به نام (حد قذف) معین کرده است و آن هشتاد ضربه شلاق می باشد و این ، عقوبت دنیایی ا وست. و گناه چنین کسی چنان شدید است که گواهی و شهادت او در هیچ موردی پذیرفته نیست و این را ((عقوبت معنوی)) می نامند که به وسیله این عقوبت اطمینان و اعتماد مردم از او سلب می شود و از یک عقوبت دینی دیگری برخوردار است که خداوند می فرماید:
وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ
((و اینان از فاسقانند)) [النور/4.]
و نشانه فاسقی را دریافت می دارند ...
إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَلِکَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
(( مگر کسانی که بعد از آن بهتان توبه کرده و به صلاح آمده باشند که خدا آمرزنده و مهربان است.))[النور/5.]
ولی چنین شخصی چگونه به توبه دست می یابد ؟ فقها و پیشوایان دینی در آن اختلاف دارند .این گناه مشمول حق خدا و حق الناس می باشد . اگر تهمت زننده در انظار جمع ،به فلان زن بی گناه تهمت زده باشد ،توبه ی او با یکی از این دو صورت است که یا باید در انظار همان جمع خود را تکذیب کند تا خداوند از او خشنود گردد و یا نزد صاحبان حق «زن متهم »برود و از ایشان درخواست عفو و بخشش کند ؛زیرا انسانی که آبروی کسی را مکدر نموده و در باره ی او سخنی گفته باشد که همانند باد به این مکان و آن مکان منتشر شده و یک لکه ی ننگی بر پیشانی او ،خانواده و نسلهای پس از او نهاده باشد و سپس آن تهمت زننده بگوید :خدایا توبه کردم .چنین توبه ای قطعاً پذیرفتنی نیست ،بلکه باید خود را تکذیب کند و اقرار و اعتراف نماید بر این که در اتهام ایشان دروغ گفته است و یا از صاحب تهمت در خواست عفو و بخشودگی کند .در این موقع صاحب تهمت یا اورا می بخشد و یا نمی بخشد . در صورت عدم عفو ،باید تهمت زننده مجازات هشتاد ضربه ی شلاق را ببیند .بعد به سوی خداوند توبه کند ...تا توبه ی او مورد قبول واقع گردد .
اما خوردن نا روا و غیر مشروع مال مردم ؛ در این مورد باید بگویم که حقوق مالی ،باید به صاحبانش باز گرداننده شود و هیچ چیزی حتی شهادت در راه خدا موجب کفاره ی حق الناس نخواهد شد . هیچ عبادتی به اندازه ی شهادت در راه خدا عظیم و بزرگ نیست ،ولی با وجود آن هنگامی که شخصی از پیامبر خدا «ص»سؤال کرد و گفت :
«ای پیامبر خدا «ص» اگر من در راه خدا کشته شوم این شهادت موجب کفاره ی گناهانم خواهد شد ؟حضرت فرمود بلی و سپس ایشان را خواست و به او فرمود :الن چه گفتی ؟آن مرد گفت :شهادت موجب کفاره ی گناهان من خواهد شد ؟پیامبر فرمود :بجز قرض ها بله ،اکنون جبرئیل این موضوع را به من اعلام داشت .»
در قضیه ی توبه ،دیون و متعلقات آن باید به صاحبانش برگردانده شود. کسی که مال مردم را از طریق رشوه ،غصب ،غارت ،غش و یا یکی از طرق حرام خورده باشد ،سپس بگوید توبه کردم . یا به حج رود و یا در راه خدا جهاد کند و شهید گردد ،هیچ کدام از آن گونه موارد «توبه و حج و شهادت »موجب کفاره ی حق الناس او نخواهد بود و باید جهت صحت توبه ،حقوق مالی مردم به آنها بازگرداند؛زیرا در این مورد هیچ گونه تسامحی نیست .
اگر کسی از پرداخت حقوق مالی ناتوان بود ،باید نزد صاحبان حق برود و از آنان طلب عفو و بخشودگی کند که شاید او را آزاد نماید و اگر از او راضی نشود ،باید نزد خود قصد و نیت جازم داشته باشد که هر گاه به مالی دست یابد آن را به صاحبان حق پرداخت نماید و اگر کسی قبل از پرداخت حقوق مالی مردم بمیرد ،خداوند در روز قیامت عهده دار حقوق صاحبان حق خواهد شد .و خداوند بسیار بخشاینده و آمرزگار است .
--------------------------------------
منبع : دیدگاه های فقهی معاصر جلد 2
مولف : دکتر یوسف قرضاوی
مترجم : دکتر احمد نعمتی
انتشارات : نشر احسان
علماى اسلام از قدیم گناهان را بر دو گونه تقسیم نمودهاند:
1 گناهان کبیره (بزرگ).
2 گناهان صغیره (کوچک).
این تقسیمبندى از قرآن و روایات سرچشمه گرفته است؛
در قرآن چنین مىخوانیم:
"ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلا کریماً(1)؛ اگر از گناهان کبیرهاى که از آن نهى شدهاید، اجتناب کنید، گناهان کوچک شما را مىپوشانیم و شما را در جایگاه خوبى وارد مىسازیم."
و در جاى دیگر آمده است:
"و وضعَ الکِتاب فَترىَ الُمجرمینَ مُشفِقینَ ممّا فیهِ و یقُولونَ یا ویلتنا ما لِهذا الکِتاب لایُغادِر صغیرة وَلا کَبیرةً الا اَحصاها(2)؛ و کتاب (نامه اعمال) در آنجا گذارده شود، گنهکاران را مىبینى که از آنچه در آن است، ترسان و هراسناکند، و مىگویند: اى واى بر ما، این چه کتابى است که هیچ عمل کوچک و بزرگى نیست، مگر این که آن را شماره کرده است؟"
و در آیهاى دیگر مىخوانیم:
"الّذین یَجتَنبون کبائِرَ الاِثم و الفَواحش الاّ اللَمَم انّ ربّک واسعُ المَغفرة...(3)؛ (نیکوکاران) کسانى هستند که از گناهان بزرگ و زشتىها، جز گناهان کوچک پرهیز مىکنند، بى گمان آمرزش پروردگارت وسیع است.
و درباره بهشتیان مىخوانیم:
"والَّذینَ یَجتَنِبُون کبائِر الاِثمِ والْفَواحِش (4)؛ (مواهب آخرت، جاودانه است براى) آنان که از گناهان بزرگ و کارهاى زشت پرهیز مىکنند."
و درباره مغفرت الهى مىخوانیم:
"انّ اللهّ لایَغفر اَن یُشرکَ به و یَغفِر ما دونَ ذلک لِمن یشاَّء و من یُشرک بِالله فَقد اِفتَرى اِثما عَظیما(5)؛
خداوند(هرگز) شرک را نمىبخشد و پایینتر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایستگى داشته باشد) مىبخشد و آن کس که براى خدا شریکى قایل گردد، گناه بزرگى انجام داده است."
از این آیات به روشنى استفاده مىشود که گناهان، دو گونهاند: کبیره و صغیره و همچنین استفاده مىشود بعضى از گناهان، بدون توبه حقیقى بخشودنى نیست، ولى بعضى از آنها بخشودنى است.
اقسام گناه در روایات
روایات متعددى از ائمّه (علیهم السلام) به ما رسیده که بیانگر تقسیم گناهان به کبیره و صغیره است، و در کتاب اصول کافى یک باب تحت عنوان «باب الکبائر» به این موضوع اختصاص یافته که داراى 24 حدیث است.
در روایت اوّل و دوّم این باب، تصریح شده که گناهان کبیره، گناهانى را گویند که خداوند، دوزخ و آتش جهنم را بر آنها مقرر نموده است.(6)
در بعضى از این روایات (روایت سوم و هشتم)، هفت گناه به عنوان گناه کبیره، و در برخى از روایات (روایت 24) نوزده گناه به عنوان گناهان کبیره، شمرده شده است.(7)
گرچه هر گناه، چون مخالفت فرمان خداى بزرگ است، سنگین و بزرگ مىباشد، ولى این موضوع منافات ندارد که بعضى از گناهان نسبت به خود و آثارى که دارد، بزرگتر از برخى دیگر باشد، و به گناهان بزرگ و کوچک تقسیم گردد.
پینوشتها:
1- نساء / 31.
2- کهف / 49.
3- نجم / 32.
4- شورى / 37.
5- نساء / 48.
6- الکبائر التى اوجب الله علیها النار. کافى، ج 2، ص 276.
7- کافى چاپ آخوندى، ج 2، ص 285، وسائل الشیعه، ج 11، ص 276.
منبع:
گناه شناسى، محسن قرائتى، تنظیم و نگارش: محمدى اشتهاردى .
از آیات و روایات استفاده مىشود که در چند مورد، گناه صغیره، تبدیل به کبیره مىشود و حکم گناهان کبیره را پیدا مىکند از جمله:
تکرار گناه صغیره، آن را تبدیل به گناه کبیره مىکند، و اگر انسان حتى یک گناه کند، ولى استغفار نکند، و در فکر توبه هم نباشد، اصرار به حساب مىآید.
گناه صغیره همچون نخ نازک و باریکى است که اگر تکرار شود، طناب و ریسمان ضخیم و کلفتى مىگردد که پاره کردنش مشکل است.
"و لم یصروا على ما فعلوا و هم یعلمون (1)؛ آنان آگاهانه بر گناهانشان، اصرار نورزند."
امام باقر علیه السلام در شرح آیه فوق فرمود:(2)
«اصرار، عبارت از این است که کسى گناهى کند و از خدا آمرزش نخواهد و در فکر توبه نباشد.»(3)
امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود:
«ایاک و الاصرار فانه من اکبر الکبائر و اعظم الجرائم (4)؛ از اصرار بر گناه بپرهیز، چرا که از بزرگترین جرایم است.»
امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا (صلّى الله علیه وآله) همراه یاران (در سفرى) در سرزمین بى آب و علفى فرود آمد، به یارانش فرمود: ائتوا بحطب؛ «هیزم بیاورید» که از آن آتش روشن کنیم تا غذا بپزیم.
امام باقر علیه السلام در شرح آیه فوق فرمود: «اصرار، عبارت از این است که کسى گناهى کند و از خدا آمرزش نخواهد و در فکر توبه نباشد.»
یاران عرض کردند: اینجا سرزمین خشکى است و هیچگونه هیزمی در آن نیست!
رسول خدا (صلّى الله علیه وآله) فرمود: «بروید هر کدام هر مقدار مىتوانید جمع کنید.» آنها رفتند و هر یک مختصرى هیزم یا چوب خشکیدهاى با خود آورد و همه را در پیش روى پیامبر (صلّى الله علیه وآله) روى هم ریختند، پیامبر اکرم فرمود:
هکذا تجتمع الذنوب؛ « گناهان، اینگونه روى هم انباشته مىشوند»، سپس فرمود:
ایّاکم و الُمحقّرات من الذّنوب...(5)؛ از گناهان کوچک بپرهیزید که همه آنها جمع و ثبت مىگردد.
امام صادق علیه السلام فرمود:
لا صَغیرة مع الاِصرار(6)؛ در صورت اصرار، گناه دیگر صغیره نیست.
کوچک شمردن گناه، آن را به گناه بزرگ تبدیل مىکند، براى روشن شدن موضوع، به این مثال توجه کنید:
اگر کسى سنگى به سوى ما پرتاب کند، ولى بعداً پشیمان شده و عذرخواهى کند، ممکن است او را ببخشیم، ولى اگر سنگ ریزهاى به ما بزند، و در مقابلِ اعتراض بگوید: این که چیزى نیست، بى خیالش. او را نمىبخشیم، زیرا این کار، از روح استکبارى او پرده برمىدارد و بیانگر آن است که او گناهش را کوچک مىشمرد. به این روایات توجه کنید:
- امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود:
من الذّنوب التّى لا یغفر لیتنى لا اءُؤاخَذُ الاّ بهذا(7)؛ از گناهان نابخشودنى این است که انسان بگوید: کاش مرا به غیر از این گناه مجازات نکنند. (یعنى آن گناهِ مورد اشاره را کوچک بشمرد.)
- امیرمؤمنان على علیه السلام مىفرماید:
اشدّ الذّنوب ما استَهان به صاحبه (8)؛ بدترین گناهان، آن است که صاحبش آن را کوچک بشمرد.
- امام صادق علیه السلام فرمود:
از گناه حقیر و ریز، بپرهیز (سبک مشمار) که آمرزیده نشود.
عرض کردم: گناهان حقیر چیست!؟ فرمود آن است که:
الرّجل یَذنب فیَقول طُوبى لى لو لم یَکن لى غیر ذلک (9)؛ کسى گناه کند و بگوید خوشا به حال من اگر غیر از این گناه نداشتم.
- حضرت سجاد علیه السلام در ضمن دعا، به خدا عرض مىکند:
الّلهم اَعُوذُ بِکَ مِن ... الاِصرارِ عَلى المَاءثَم و استِصغار المَعصیَة (10)؛ پروردگارا! به تو پناه مىبرم از اصرار بر گناهان، و کوچک شمردن گناه.
لذت بردن از گناه و شادمانى هنگام انجام گناه، از امورى است که گناه را بزرگ مىکند و موجب کیفر بیشتر مىشود. در اینجا به چند روایت توجه کنید:
حضرت سجاد علیه السلام در ضمن دعا، به خدا عرض مىکند: پروردگارا! به تو پناه مىبرم از اصرار بر گناهان، و کوچک شمردن گناه.
امیر مؤمنان على علیه السلام فرمود:
شر الاشرار من تبهّج بالشر(11)؛ بدترین بدها کسى است که به انجام بدى خوشحال گردد.
و نیز فرمود:
مَن تَلذّذ بمعاصِى الله ذُلّ(12)؛ کسى که از انجام گناه، لذت ببرد خداوند ذلّت را به جاى آن لذّت به او مىرساند.
امام سجاد علیه السلام فرمود:
إیّاک و ابتهاج الذّنب فانّه اعظم من رکوبه (13)؛ از شاد شدن هنگام گناه بپرهیز، که این شادى بزرگتر(بدتر) از انجام خود گناه است.
و نیز فرمود:
حلاوة المعصیة یفسدها الیم العقوبة (14)؛ عذاب دردناک گناه، شیرینى آن را تباه مىسازد.
و از سخنان امام سجاد علیه السلام است:
لا خیر فى لذّة من بعدها النّار(15)؛ در لذتى که بعد از آن آتش دوزخ است خیرى نیست.
رسول اکرم صلّى الله علیه وآله فرمود:
من اذنب ذنبا و هو ضاحک دخل النار و هو باک (16)؛ کسى که گناه کند و در آن حال خندان باشد وارد آتش دوزخ مىشود در حالى که گریان است.
یکى دیگر از امورى که موجب تبدیل گناه کوچک به گناه بزرگ مىشود، طغیان و سرکشى در انجام گناه است.
امّا مَن طَغى وَ اثَر الحَیاة الدّنیا فَاِنّ الجَحِیمَ هِىَ المَاءوى (17)؛ و اما آنها که طغیان کردند و زندگى دنیا را مقدم شمردند، بى گمان جایگاهشان دوزخ است.
دیگر از امورى که گناه کوچک را به گناه بزرگ تبدیل مىکند، آن است که گنهکار مهلت خدا و مجازات نکردن سریع او را دلیل رضایت خدا بداند و یا خود را محبوب خدا بداند.
و یقولون فى انفسهم لولا یعذّبنا الله بما نقول حسبهم جهنّم یصلونها فَبِئسَ المَصیر(18)؛ گناهکاران در دل مىگویند: چرا خدواند ما را به خاطر گناهانمان عذاب نمىکند؟ جهنم براى آنها کافى است، وارد آن مىشوند و بد جایگاهى است.
وعده عذاب جهنم براى چنین افرادى، دلیل آن است که گناه افرادى که مغرور به عدم مجازات سریع خداوند هستند، گناه کبیره است.
آشکار نمودن گناه نیز، گناه صغیره را تبدیل به گناه کبیره مىکند، شاید از این نظر که آشکار نمودن گناه حاکى از تجرّى و بى باکى بیشتر گنهکار است، و موجب آلوده کردن جامعه، و عادى نمودن گناه مىگردد.
رسول اکرم صلّى الله علیه وآله فرمود: کسى که گناه کند و در آن حال خندان باشد وارد آتش دوزخ مىشود در حالى که گریان است.
امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود:
ایّاک و المجاهرة بالفُجور فانّه من اشدّ المآثم (19)؛ از آشکار نمودن گناهان بپرهیز، که آن از سختترین گناهان است.
و حضرت رضا علیه السلام فرمود:
المستتر بالحسنة یعدل سبعین حسنة و المذیع بالسیّئة مخذول (20)؛ پاداش پنهان کننده کردار نیک، معادل هفتاد کار نیک است، و آشکار کننده گناه، خوار مىباشد.
گناه آنان که در جامعه، داراى موقعیت خاص هستند، با گناه دیگران یکسان نیست، و چه بسا گناه صغیره آنها، حکم گناه کبیره را داشته باشد، زیرا گناه آنها داراى دو بعد است: بعد فردى و بعد اجتماعى.
گناه شخصیتها و بزرگان از نظر بعد اجتماعى مىتواند زمینه اغوا و انحراف جامعه را فراهم کرده و موجب سستى دین مردم شود.
بر همین اساس، حساب خداوند با بزرگان و شخصیتها، غیر از حساب او با دیگران است.
پینوشتها:
1- آل عمران / 135
2- کافى، ج 2 ص 288.
3- بر همین اساس بعضى از فقهاء گفته اند: عزم بر تکرار گناه همچون اصرار بر گناه است.
4- غررالحکم، ج 1 ص 151.
5- کافى، ج 2 ص 288.
6- بحارالانوار، ج 8 ص 351.
7- تحف العقول، ص 487.
8- نهج البلاغه، حکمت 348، غرر الحکم، ج 1 ص 193.
9- کافى، ج 2 ص 287.
10- صحیفه سجادیه، دعاى هشتم.
11- غرر الحکم، ج 1 ص 446.
12- فهرست غرر، ص 130.
13- بحارالانوار، ج 78 ص 159.
14- بحارالانوار، ج 78 ص 159.
15- بحارالانوار، ج 78 ص 159.
16- مشکاة الانوار، ص 394، وسائل الشیعه، ج 11 ص 168.
17- نازعات / 37 39.
18- مجادله / 8.
19- غررالحکم، ج 1 ص 151.
20- مشکاة الانوار، ص 394، کافى، ج 2 ص 428.
منبع:
گناه شناسى، محسن قرائتى، تنظیم و نگارش: محمدى اشتهاردى .
قرآن درباره پرهیزکاران مىفرماید:خدایا یاریم کن در این ماه بر روزه و شب زنده داریش
و دورم بدار در آن از لغزشها و گناهانش و روزیم کن در آن ذکر خود را بطور دوام و یکسره به توفیق خود اى راهنماى گمراهان
اختیار انسان و شب قدر آنچه از مجمــوع مباحث به دست میــآید این است که با ملاحظـه آیـات و روایـات و دریافت ها و مشاهدات، اطمینان کامل پیدا مى کنیم که شب قدر هیچ گونه منافاتى با اختیار انسان ندارد و یقین، او در مقـدرات و سرنوشتى که در شب قدر برایش رقم مى خورد موثر است؛ حتى مى شود گفت که نقش اصلى را به خود انسان سپرده اند تا آنچه بخواهد براى فردا رقم بزند. | ||
ادله اى که نقش انسان را در مقدرات شب قدر ثابت مى کند به شرح زیر تقدیم مى گردد:
۱- حالات و دریافت هاى شخصى کسانى که اهل دعا و راز و نیاز و اهل شب قدر هستند، نقش خویش را در شب قدر به خوبى دریافته اند. گاهى این حالات آن چنان ژرف و تاثیرگذار است که تا شب قدر آینده و بلکه تا آخر عمر، در همه افکار، اخلاق، کردار و رفتار شخص رخنه کرده و آن را در یک خط و سیر معنوى قرار مى دهد. دیگرانى هم که به این حد از معنویت راه پیدا نمى کنند، به فراخور حال خود از مجالس و محافل و شب زنده داریهای شب قدر بهره بردارى کرده و فیض معنوى مى برند. ریشه اصلى این دگرگونى ها و حالات، به خود افراد بر مى گردد و اینکه تا چه حد خود را آماده بهره بردارى از برکات شب قدر و فضیلت هاى آن کرده باشند. اگر معنویاتى که در شب قدر نصیب انسان شده و در زندگى آن ها تحولى آفریده، هیچ ارتباطى با آنان نداشته باشد و تنها به خدا و فرشتگان و نویسندگان مربوط باشد که هر چه بخواهند، براى هر کس بدون ملاحظه حالاتش تقدیر کنند در این صورت مقتضاى حکمت و مصلحت این است که یا به هیچ کس هیچ ندهند و یا آنچه مى دهند، به همه یکسان و على السویه بدهند؛ در حالى که ما مى دانیم همه برکات خداوندى در شب قدر براى بندگان سرازیر مى گردد و با اختلاف و تفاوت به آنان داده مى شود؛ پس نتیجه مى گیریم تنها دلیل این تفاوت، کارها و اعمال و میزان تلاش خود بندگان است و بس. نتیجه اینکه یکى از راه هاى رسیدن به اینکه آیا افراد در مقدرات منتخب قدر، صاحب نقش هستند یا نه، این است که ببینیم چه اندازه دگرگونى در همین شب با برکت در آنان ایجاد گشته است.
خداوند تبارک و تعالى با نزول سوره اى خاص، شب قدر را به مردم معرفى فرموده است. در دو آیه این سوره مبارکه فرموده است: قرآن در شب قدر نازل شده و فرشتگان در آن شب فرود مىآیند. سپس افزوده است: شب سلامت است. و فرموده است: عمل صالح در او، برابر با عمل صالح در طول هزار ماه است. فردى به امام باقر (ع) عرض کرد: مراد و مقصود از اینکه شب قدر بهتر از هزار ماه است چیست؟ حضرت فرمودند: ((والعمل الصالح فیها من الصلاه والزکاه و انواع الخیر خیر من الف شهرلیس فیها لیله القدر)) (1)؛ کار شایسته از قبیل نماز و زکات، صدقات و انفاقات و، انواع خوبى ها در آن شب برتر از هر کار شایسته اى است که در مدت هزار ماه که شب قدر در آن نیست، انجام شود. اگر کارهاى نیک بندگان و چند برابر پاداش آن تاثیرى در مقدرات و سرنوشت افراد در شب قدر ندارد، از گفتن و دانستن آن چه سودى عاید بندگان مى شود؟ اگر نزول قرآن در شب قدر و بیان کردن این مطلب، سود و زیانى را متوجه هیچ کس نمى کند، چه انگیزه اى در اعلام این شب نهفته است؟ اگر دانستن نزول فرشتگان، در نتیجه تلاش افراد سودمند نباشد، چرا باید مردم در جریان آن باشند و دانستن آن چه گره ای از کار بندگان مى گشاید؟ مى دانیم که کار بیهوده حتى از افراد عادى و معمولى پسندیده نیست، چه رسد به پروردگار آسمان و زمین که هیچ کارى را بدون حکمت و مصلحت انجام نمى دهد. حکمت معرفى شب قدر به عنوان شبى که قرآن در آن نازل شده و شبى که مقدرات در آن سامان داده مى شود، این است که بنده سرنوشت و مقدرات خویش را به قرآن پیوند بزند و آن را سرمشق و سرچشمه فکر و عمل خویش قرار بدهد،اگر کردارش موافق با قرآن و در جهت آن باشد، عمل کننده به آن سعادتمند است واگر خداى نکرده مخالف با قرآن باشد، فاعل آن شقى خواهد بود.
مى دانیم که همه دانشمندان اسلام و مسلمانان از هر فرقه و گروهى، بر اهمیت شب قدر و احیاى آن تاکید فراوان دارند و به شب زنده دارى آن شب، اهتمام مى ورزند. نقل شده که یکى از دانشمندان بزرگ اسلام، براى اینکه شب قدر را درک کند، یک سال تمام یعنى حدود 357 شب، از سر شب تا به صبح شب زنده دارى کرد.(2) این همه اقبال و توجه به تشکیل اجتماعات با شکوه براى خواندن دعا و مناجات و راز و نیاز و تضرع و ابتهال، همراه گریه وزارى و استغفار، برخاسته از یک واقعیت انکارناپذیر است و آن دخالت انسان ها در سرنوشت خودشان است.
امام صادق(ع) به ابوبصیر مى فرماید: ((وصل فى کل واحده منهما مئه رکعه))؛ در هر یک از دو شب بیست و یکم و بیست و سوم صد رکعت نماز بخوان ((واحیهما ان استطعت الى النور))؛ تا مى توانى آن دو شب را تا سپیده صبح شب زنده دارى کن ((واغتسل فیهما))؛ در آن دو شب غسل کن. ابو بصیر عرض کرد اگر نتوانستم ایستاده نماز بخوانم؟ فرمودند: نشسته بخوان. اگر باز هم نتوانستم؟ خوابیده بخوان. مى دانیم که دعاهاى شب قدر، از طولانى ترین و پر محتواترین دعاهاست؛ دعاهایى مانند ((جوشن کبیر))، ((ابوحمزه ثمالى)) و امثال آن ه، که اگر با حال و توجه خوانده شود، مایه انقلاب و دگرگونى روحى است، ادعیه اى که انسان را با دریایى از معارف آشنا مى کند. انسان با خواندن دعا از یک طرف، با یاد آورى لطف، گذشت، کرم، رحمت و بخشش بى پایان خداى مهربان او را در کنار و دستگیر خویش مى بیند و نور امید در دلش مى درخشد و از دیگر سو، با یاد آوردن سختى هاى جان کندن، تنگى و فشار قبر، گرفتارىهاى عالم برزخ، حساب و کتاب فرداى قیامت، شعله هاى دردناک و سوزان دوزخ و حسابرسى دقیق در صحراى محشر، تمام وجودش، سرشار از ترس و نگرانى گردیده و آنچه عیش و نوش است فراموش کرده و گذشته خود و آنچه بوده و کرده است را با آنچه باید باشد مى سنجد و زیانى که در گذشته متوجه وى شده است را در مى یابد و علاوه بر شک و تردیدى که نسبت به راه و روش نا مطلوب خویش پیدا مى کند، ندامت سراسر وجودش را پر کرده و تصمیمى سرنوشت ساز مى گیرد و مسیر زندگى اش را دگرگون مى کند. اگر هم به این مرحله نرسد، لااقل بر کردار خود بیشتر مواظبت خواهد داشت؛ زیرا بیم و امیدى که دستاورد شب قدر است در مراحل زندگى به یارىاش مى شتابد. در مقابل، اگر کسى از دعا رو برگرداند و شب قدر را هم به غفلت سپرى کند، در همان جمود و غفلت، زندگى را به پایان خواهد برد و سرنوشتى شقاوت بار در انتظارش مى باشد. از گفتار فوق، این نتیجه به دست مىآید که در واقع خود انسان وارد مسیر سرنوشت خویش گشته و آن را تغییر مى دهد. گاهى براى پیمودن مسیر مقدرات، بر بال دعا و گاه بر بال عمل مى نشیند؛ گر چه دعا هم نوعى عمل محسوب مى شود. بنابراین، دعا در شب هاى قدر که یک کار اختیارى است منشااثر است و در سرنوشت افراد دخالت دارد؛ به همین دلیل به آن سفارش اکید شده است. علاوه بر سفارش شفاهى بزرگان دین و علماى اسلام به خواندن دعاها در طول سال، در شب هاى قدر تاکید بیشترى بر این امر شده است؛ پس حتما منشا اثر است وگرنه کار لغو و بیهوده از بزرگان سر نمى زند.
پیامبر گرامى اسلام (ص) فرمودند: ((من ادرک لیله القدر، فلم یغفر له فابعده الله )) (4)؛ از خداوند به دور باد و نفرین بر کسى که به شب قدر برسد و زنده باشد، اما آمرزیده نشود. با این حدیث نقش انسان در تعیین سرنوشت خود واضح تر مى گردد و معلوم مى شود که بدبختى و شقاوت مقدر در شب قدر، نتیجه کار خود بندگان است وگرنه از نظر منطقى با توجه به شان و مقام پیامبر گرامى (ص) قابل قبول نیست که آن بزرگوار به خاطر انجام ندادن کارى بى اثر و بى خاصیت، سهل انگاران را نکوهش و مذمت فرمایند. ((انس بن مالک)) از پیامبر(ص) نقل کرده که فرمودند:((ان هذا الشهر قد حضرکم))؛ ماه مبارک به شما رو آورده است. ((و فیه لیله خیر من الف شهر))؛ در این ماه شبى است که برتر از هزار ماه است. ((من حرمها فقد حرم الخیر کله))؛ هر کس از فیض شب قدر محروم گردد، از تمام خیرات بى نصیب مانده است. ((ولا یحرم خیرها الا محروم)) (5)؛ و محروم نمى ماند از برکات شب قدر، مگر کسى که خویشتن را محروم کرده است. روایات، بعضى از گناهان را مانع بهره بردارى گناهکار از شب قدر دانسته اند، از جمله آن کارها میخوارگى یا ((دایم الخمر)) بودن و نیز آزار پدر و مادر است.
یکى از دلایل تفضل شب قدر به امت اسلام، کامل و پر کردن پیمانه اعمال صالح مسلمانان و جبران کمبودهاى آنان است، تا با دستى پر این جهان را ترک کنند. پیش از این گفتیم که امام صادق(ع) در تفسیر آیه شریفه ((لیله القدر خیر من الف شهر)) فرمودند: مراد این است که انجام کار خوب در آن شب برابر عمل صالح در طول هزار ماه است. روایتى نیز از امام باقر(ع) وارد شده، در پاسخ به این پرسش که چرا شب قدر به وجود آمده و به عبارت دیگر فلسفه شب قدر چیست؟ ایشان مى فرمایند: ((و لولا ما یضاعف الله للمومنین، لما بلغوا ولکن الله عز و جل یضاعف لهم الحسنات))؛ اگر خداوند کارهاى مومنان را چند برابر نکند به سر حد کمال نمى رسند، اما از راه لطف کارهاى نیکوى آن ها را چند برابر مى فرماید تا کاستى هایشان جبران شود. از این روایت و روایت قبلى به خوبى مى توان فهمید که مبنا و اساس، عمل صالح خود بنده است؛ هنگامى که یک عمل صالح معمولى با زمانى پر برکت و مقدس همراه گردد، از ارزشى چند برابر برخوردار مى شود و گاه همراه شدن یک عمل صالح با ولایت و اعتقاد و امامت مى تواند انسان را به اوج شرافت برساند؛ پس، راز سعادتمند شدن انسان ها در شب قدر، عمل اختیارى صالحى است که با عنایت خداوند، برکت یافته و چند برابر مى شود. در روایات به پاره اى از اعمال سفارش شده که نتیجه ویژه آن در شب قدر نهفته است.
1- نماز ((انس بن مالک)) از پیامبر گرامى(ص) روایت کرده که فرمودند: ((من صلى من اول شهر رمضان الى آخره فى جماعه فقد اخذ بحظا من لیله القدر)) (6)؛ کسى که از اول تا آخر ماه مبارک، در نماز جماعت حاضر شود، بهره اى از شب قدر نصیبش شده است. 4- شب زنده دارى حضرت رسول (ص) فرمودند: ((من احیا لیله القدر حول عنه العذاب الى السنه القابله)) (10)؛ کسى که شب قدر را شب زنده دارى کند، تا شب قدر آینده، عذاب دوزخ از او دور گردد. 1-عمل و پاداش آن در ماه مبارک رمضان. 2-عمل و پاداش آن، صرف نظر از زمان خاص. امام هشتم على بن موسى الرضا(ع) فرمودند: در ماه مبارک کارهاى خوب پذیرفته و کارهاى زشت بخشیده شده است. خواندن یک آیه قرآن در این ماه، برابر با یک ختم قرآن در ماه هاى دیگر است. کسى که برادر خود را با یک لبخند شاد کند، در روز واپسین خداوند دلش را شاد کرده و مژده بهشت به او دهد. کسى که مومنى را در این ماه یارى کند، خداوند در روزى که قدم ها بر پل صراط مى لغزند او را دستگیرى کرده و از پل صراط عبورش خواهد داد. هرکس خشم خود را نگه دارد، خداوند در روز قیامت بر وى خشم نکند. هرکس درمانده اى را فریادرسى کند، خداوند در روز قیامت وى را از رسوایى بزرگ ایمن گرداند و رسوایش نکند. کسى که ستمدیده اى را یارى کند، خداوند او را در دنی، در مقابل دشمنانش یارى کرده و در روز قیامت نیز، در موقف حساب و میزان یاریش فرماید. (12) و در روایت دیگر امام صادق(ع) از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده که فرمودند: کسى که ماه مبارک رمضان را روزه دارد و از حرام و تهمت زدن به دیگران اجتناب ورزد، خدا از او خشنود شده و بهشت را بر او واجب و حتمى مى کند. (13) دو روایت بالا ارتباط محکم پاداش ها و اعمال بنده در ماه مبارک و نقش انسان در ترسیم سیماى درونى او را کاملا آشکار نموده است. |
رمضان ماه میهمانی خدا
ماه رمضان نهمین ماه از ماههای قمری و بهترین ماه سال است. واژه رمضان از ریشه «رمض» و به معنای شدت تابش خورشید بر سنگریزه است.
میگویند چون به هنگام نامگذاری ماه های عربی، این ماه در فصل گرمای تابستان قرار داشت، ماه «رمضان» نامیده شد، ولی از سوی دیگر، «رمضان» از اسماء الهی است. این ماه ماه نزول قرآن و ماه خداوند است و شبهای قدر در آن قرار دارد. فضیلت ماه رمضان بسیار زیاد و نامحدود است.
به برخی از حوادث و رویدادهای مهم این ماه اشاره میشود:
وفات حضرت خدیجه در دهم رمضان سال دهم بعثت.
ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام نیمه رمضان سال دوم هجرت. جنگ بدر در سال دوم هجرت. فتح مکه در سال هشتم هجرت.
مراسم عقد اخوت و پیمان برادری میان مسلمان، و ایجاد اخوت اسلامی بین پیامبر و امام علی علیه السلام.
بیعت مردم به ولایتعهدی امام رضا علیه السلام در سال 201 قمری
فضیلت ماه رمضان:
ماه رمضان ماه خداوند، ماه نزول قرآن و از شریفترین ماههای سال است. در این ماه درهای آسمان و بهشت گشوده و درهای جهنم بسته میشود، و عبادت در یکی از شبهای آن ( شب قدر ) بهتر از عبادت هزار ماه است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه شعبانیه خود درباره فضیلت و عظمت ماه رمضان فرموده است: «ای بندگان خدا! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما روی آورده است؛ ماهی که نزد خداوند بهترین ماهها است؛ روزهایش بهترین روزها، شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات است.
بر مهمانی خداوند فرا خوانده شدید و از جمله اهل کرامت قرار گرفتید. در این ماه، نفسهای شما تسبیح، خواب شما عبادت، عملهایتان مقبول و دعاهایتان مستجاب است.
پس با نیتای درست و دلی پاکیزه، پروردگارتان را بخوانید تا شما را برای روزه داشتن و تلاوت قرآن توفیق دهد. بدبخت کسی است که از آمرزش خدا در این ماه عظیم محروم گردد. با گرسنگی و تشنگی در این ماه، به یاد گرسنگی و تشنگی قیامت باشید.»
آن گاه پیامبر اکرم وظیفه روزهداران را برشمرد و از صدقه بر فقیران، احترام به سالخوردگان، ترحم به کودکان، صله ارحام، حفظ زبان و چشم و گوش از حرام، مهربانی به یتیمان و نیز عبادت و سجده های طولانی، نماز، توبه، صلوات، تلاوت قرآن و فضیلت اطعام در این ماه سخن گفت.